جدول جو
جدول جو

معنی باطل شدن - جستجوی لغت در جدول جو

باطل شدن
(مُ ءَ مَ)
باطل شدن روزه و امثال آن، از میان رفتن. تباه گشتن. فاسدشدن. (از آنندراج). ناچیز شدن. هیچ شدن. (ناظم الاطباء). بطلان. تباه شدن بواسطۀ عملی مبطل:
این مملکت خسرو تأیید سمائی است
باطل نشود هرگز تأیید سمائی.
منوچهری.
زرق تن پاک همه باطل و ناچیز شود
گر نیاید بدرتاش تکین بر دم آش.
ناصرخسرو.
نکوئی گر کنی منت منه، زان
که باطل شد زمنت جود و احسان.
ناصرخسرو.
دعوی که مجرد بود از شاهد معنی
باطل شودش اصل به چونی و چرائی.
سنائی.
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
منبعد بر آن شرطم کز توبه بپرهیزم.
سعدی.
از دل ما سیهان مهر سفیدان بردند
سحر باطل شود آنجای که اعجاز آید.
واله هروی (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
باطل شدن
فاسد شدن، تباه گشتن، هیچ شدن، ناچیز شدن
تصویری از باطل شدن
تصویر باطل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
باطل شدن
ابطال شدن، از اعتبار افتادن، فسخ شدن، لغو شدن، نامعتبراعلام شدن، بی معنی شدن، بیهوده شدن، ناحق جلوه گر شدن، ناراست قلمداد شدن، ضایع شدن، خط خوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاصل شدن
تصویر حاصل شدن
به دست آمدن، حاصل شدن، فراهم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
غفلت کردن، برای مثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)
بی خبر ماندن، فراموش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واصل شدن
تصویر واصل شدن
رسیدن، پیوستن: (بین بشه واصل شده می از خودی فاصل شده وز شام جان حاصل شده جانها در ودیوار را) (دیوان کبیر)، بحق رسیدن: (قابل امر وی قابل شوی وصال جویی بعد ازان واصل شوی) (مثنوی) رسیدن پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن بمقصودرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائل شدن
تصویر نائل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازل شدن
تصویر نازل شدن
از بالا بپائین آمدن، فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معطل شدن
تصویر معطل شدن
سر گردان شدن بیکار ماندن، منتظر ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
اگرای گراییدن، کج شدن خمیدن میل کردن رغبت کردن گراییدن، کج شدن منحنی گشتن (ایهام بدو معنی)، در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل. (حافظ. 209)
فرهنگ لغت هوشیار
برنده شدن برندگی در رفتار، آور داشتن (آور یقین) قطع حاصل کردن یقین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
آگاهی نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطی شدن
تصویر قاطی شدن
مخلوط شدن، بیکدیگر پیچیدن دو تن کشتی گیر مقابل سوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاغل شدن
تصویر شاغل شدن
کارگرفتن شغلی را عهده دار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایل شدن
تصویر حایل شدن
فاصله شدن مانع اتصال شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایل شدن
تصویر زایل شدن
برطرف شدن، دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارز شدن
تصویر بارز شدن
پدیدار شدن، نمایان شدن، ظاهر شدن، آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطل کردن
تصویر باطل کردن
ستردن بیهوده ساختن بی معنی کردن، ناراست جلوه دادن ابطال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسر شدن
تصویر باسر شدن
قهقراء، عقب عقب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
خود را شناختن، بحد بلوغ رسیدن پسر یا دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلبل شدن
تصویر بلبل شدن
آشفته شدن، گرفتار عشق شدن، بسیار سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطل شدن
تصویر عاطل شدن
فرغیشیدن اکاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داخل شدن
تصویر داخل شدن
درآمدن، اندر آمدن، دخول، وارد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واصل شدن
تصویر واصل شدن
((~. شُ دَ))
رسیدن، پیوستن، به حق رسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
((~. شُ دَ))
رسیدن، به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نائل شدن
تصویر نائل شدن
دست یافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
Mature
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
Buffer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باطل کردن
تصویر باطل کردن
Annul, Invalidate, Quash, Revoke
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
Involve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
взрослеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
буферизировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باطل کردن
تصویر باطل کردن
аннулировать , аннулировать , отменить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
вовлекать
دیکشنری فارسی به روسی